Saturday, October 3, 2015

گرمی دست تو را می طلبید


کلبه ای می سازم 
پشت تنهایی شب
زیر این سقف سیاه 
که به زیبایی دل تنهای تو باشد 
پنجره هایش از عشق 
سقفش از عطر بهار 
رنگ دیوار اتاقش گل یاس
عکس لبخند تو را می کوبم 
روی ایوان حیاط 
تا که هر صبح اقاقی ها را 
از تو سرشار کنم 
همه ی دلخوشی ام بودن توست 
وچراغ شب تنهایی من 
نور چشمان تو است
کاشکی در سبد احساسم 
شاخه ای مریم بود 
عطر آن را با عشق 
توشه راه گل قاصدکی می کردم 
که به تنهایی تو سربزند 
تو به من نزدیکی و خودت می دانی 
شبنم یخ زده چشمانم 
در زمستان سکوت 
گرمی دست تو را می طلبید

No comments:

Post a Comment